سکوت قلب زخمی من
پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:,
تا همیشه خداحافظ ..

تا همیشه خداحافظ ..

 نه بخاطر اینکه انتظار کشیدن را بلد نیستم ..

نه بخاطر اینکه خسته شده باشم از چشم به جاده دوختن ..

 بخاطر اینکه تو دیگر هیچوقت بر نخواهی گشت .....

باور کن هرچه نوشتم هرچه گفتم و هر چه سرودم برای این بود که بخوانی و شاید روزی بیایی اما ..
نخواندی ..

 و اگر هم خواندی فقط خندیدی به دلتنگی هایی که همیشه طعم روزهای رویایی من و تو را میداد ...

خداحافظ .... خداحافظ روزهای بارانیه پر از ابر و چتر و دلتنگی ...

خداحافظ ... برای همیشه......

 

+ melika
پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:,
فرق منو تو

گفتي عاشقمي

من گفتم دوستت دارم.
گفتي اگه يه روز نبينمت مي ميرم.
گفتم من فقط ناراحت مي شم.
گفتي من به جز تو به کسي فکر نمي کنم.
گفتم من اتفاقا به خيلي ها فکر مي کنم!

گفتي تا ابد توو قلب مني.
گفتم فعلا توو قلبم جا داري.

گفتي اگه بري با يکي ديگه من خودمو مي کشم.
گفتم اما اگه تو بري با يکي ديگه من فقط دلم مي خواد طرفو خفه کنم.
گفتي ...

گفتم ... حالا فکر کردي فرق ما ايناس؟ نه فرق ما اینه که من راست میگفتم و تو دروغ!

+ melika
پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:,
خدایا...

 

خدايا من گناهي نکرده بودم که اينک قلبي شکسته در سينه دارم


گناه من چه بود که بازيچه دست اين و آن بودم


هر که آمد بر روي قلبم پا گذشت و رفت و حتي پشت سرش را هم نگاه نکرد!


خدايا چرا در اين روزها بايد در حسرت عشق و محبت باشيم ،


عشقي که تو در وجود همه قرار دادي و احساسي که همه بتوانند عاشق شوند !

خدايا نميدانم ميداني در اين زمانه همه با احساس عشقي که به آنها دادي قلبها را ميشکنند و

خيانت ميکنند


خدايا نميدانم ميداني که عشقي که تو آفريدي ديگر آن زيبايي و وفاداري را ندارد؟


خدايا نگاهي کن به عاشقان واقعي ، ببين حال آن ها را ، بگو که چه بر سر عشق آمده

؟ميخواهي فرياد بزنم تا بشنوي صداي مرا ؟ ميخواهي با صداي بلند گريه کنم تا بشنوي درد اين

دل تنهاي مرا؟خدايا مگر عاشقان چه گناهي کرده اند که هميشه بايد متهم رديف اول باشند ،


چرا بايد به جاي آن آدمهاي بي وفا، عاشقان محکوم به حبس ابد باشند؟خدايا ميشنوي

حرفهاي مرا ، درک ميکني احساسات اين قلب زخم خورده مرا ؟چرا سکوت ؟ چگونه بايد

بشنوم پاسخت را در جواب اين دل صبور؟


خديا اگر بخواهم از حال و روز خويش بگويم ، بايد در انتظار باران اشکهايت باشم ، تا بداني

عشقي که آفريده اي و احساساتش به چه روزي افتاده ، مثل اين است که برگ سبزي از

شاخه اش بر روي زمين افتاده و همه بر روي آن پا ميگذارند و يک برگ خشکيده همچنان بر

روي شاخه اش مانده…


خدايا در اين چند صباح باقي مانده از اين زندگي بي محبت و پوچ ،هواي عاشقان را داشته باش

+ melika
پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:,
سهم من از تو

دیدن عکست تمام سهم من است


       از "تو
"

 

آن را هم جیره بندی کرده ام

 

  تا مبادا

توقعش زیاد شود!!

                            دل است دیگر . . .

ممکن است فردا خودت را از من بخواهد!!!


+ melika
پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:,
عاشق شکست خورده

از یک عاشق شکست خورده پرسیدم

 بزرگ ترین اشتباه؟ گفت عاشق شدن

گفتم بزرگ ترین شکست؟ گفت شکست عشق

گفتم بزرگترین درد؟ گفت از چشم معشوق افتادن

گفتم بزرگترین غصه؟ گفت یک روز چشم های معشوق رو ندیدن

گفتم بزرگترین ماتم؟ گفت در عزای معشوق نشستن

گفتم قشنگ ترین عشق؟ گفت شیرین و فرهاد

گفتم زیبا ترین لحظه؟  گفت در کنار معشوق بودن

گفتم بزرگترین رویا؟ گفت به معشوق رسیدن

پرسیدم بزرگترین ارزوت؟ اشک تو چشماش حلقه زدو با نگاهی سرد گفت: ( مرگ )

 

 

+ melika